متداولترین داستان در مورد کشف لاستیک به شکل امروزی این است که در یک روز از ماه فوریه گودیر در مغازه ی بزرگی در Woburn برای نشان دادن آخرین فرمول لاستیک خود که با استفاده از گوگرد ساخته شده بود، سرگردان بود. مخترع خوشرو و خوش اخلاق که با دیدن یک ظرف بیسکوئیت شور هیجان زده شده بود، دست پر از لاستیک خود را در هوا تکان داد که لاستیک از میان انگشتان او به روی اجاق داغ پرتاب شد. وقتی تلاش کرد تا آنرا از روی اجاق بردارد، دریافت لاستیک به جای ذوب شدن، سوخت و به حالت چرم درآمد. در اطراف قسمت سوخته شده یک نوار قابل ارتجاع خشک قهوه ای رنگ به وجود آمد که همان لاستیک ارتجاعی بود. در واقع می توان گفت این ماده یک ماده ی جدید بود. گودیر لاستیک مقاوم در برابر هوا را تولید کرده بود.
از این کشف اغلب به عنوان یکی از معروفترین تصادفات در تاریخ یاد می شود؛ اما گودیر سرسختانه آنرا رد کرد او بر این عقیده پافشاری کرد که این حادثه مانند همان حادثه ی افتادن سیب برای نیوتن است. او ادعا می کرد حادثه ی اجاق داغ تنها برای کسی معنی داشت که ذهنش برای نتیجه گیری از واقعه آماده باشد یعنی کسی که سرسختانه خود را وقف موضوع کرده باشد.
زمستان بعد از این کشف سیاهترین بخش زندگی گودیر بود. او سلامتی خود را از دست داده بود. دچار سوء هاضمه شده و به بیماری نقرس مبتلا شده بود و آزمایش هایش را در حالی انجام میداد که با چوبدستی لنگان لنگان به این طرف و آن طرف میرفت. او حالا میدانست که گرما و سولفور به طور معجزه آسایی لاستیک را تغییر می دهند. اما چه مقدار گرما و برای چه مدت زمان؟ با صبر فراوان او تکه های لاستیک را در شن داغ حرارت داد، آنها را مانند پفک ذرت سرخ کرده درون توری چای جوشاند و بین دو تکه آهن پرس کرد. وقتی همسر رنجدیده ی او نانی را که پخته بود از تنور بیرون آورد، او تکه ی بزرگی از لاستیک بسیار بدبو را درون تنور چسباند. شب با اینکه دراز کشیده بود، بیدار بود و به این مسأله فکر میکرد که اگر بمیرد رازش با او از بین می رود، بنابراین فردای آن روز ساعت و مبلمان خانه را گرو گذاشت و هنگام شام از بشقابهای لاستیکی برای غذا خوردن استفاده کرد. بهار سال بعد او به بوستون رفت تا دوستانش را پیدا کند، اما هیچ کدام را نیافت و به دلیل اینکه صورتحساب ۵ دلاری هتل را نداده بود به زندان افتاد. در بازگشت به خانه پسر شیرخوارش را مرده یافت و از آنجایی که قادر به پرداخت هزینه ی برگزاری مراسم تشییع جنازه نبود، جسد پسر کوچکش را در یک واگن قرضی به گورستان حمل کرد. از ۱۲ فرزند او ۶ تا در کودکی مردند بالاخره گودیر دریافت وقتی بخار تحت فشار و برای ۴ تا ۶ ساعت در دمای ۲۷۰ درجه فارنهایت به کار گرفته میشود بهترین و منظم ترین نتایج را به او می دهد.
او به برادر زن پولدارش که در نیویورک زندگی میکرد و قبلا او را در مورد کوتاهی در وظایف پدری اش مورد سرزنش قرار داده بود، نامه نوشت و در مورد اکتشاف جدیدش توضیح داد. این بار برادر زن او که تولیدکننده ی پارچه بود، به این کشف علاقه مند شد، به دلیل اینکه گودیر برای او نوشته بود از نخهای لاستیکی که به صورت الیاف بافته شده اند می توان پارچه های چین دار مد روز تولید کرد که این نخها برای استفاده در پیراهن های مردانه مناسب هستند. بنابراین دو کارخانه ی تولید پارچه های چین دار به سرعت شروع به تولید این نخ کرد. به این تربیت لباس های موج دار مردان شیک پوش، لاستیک را به یک مو جهانی رساند. گودیر در اسرع وقت از سود این پارچه لاستیکی که می توانست او را میلیونر کند چشم پوشید و به سوی آزمایش هایش شتافت. او می خواست همه چیز را از لاستیک بسازد، اسکناس، آلات موسیقی، پرچم، جواهرات، بادبانهای کشتی و حتی خود کشتی. او داده بود چهره اش را بر روی لاستیک کشیده بودند و کارت تلفن و زندگینامه چاپ شده اش را بر روی لاستیک چسبانده بودند. او جلیقه، کراوات و کلاه پلاستیکی میپوشید.
گودیر لاستیک را همانطور که ما امروز آن را می شناسیم دیده بود، یعنی اولین و کاربردی ترین پلاستیک مدرن و آن را یک چرم گیاهی تلقی کرد. یک جایگزین برای چوب که میتوانست درون قالب شکل بگیرد. بعضی از ایده های او هنوز به عنوان کاربردهای جدید برای لاستیک مطرح است. بسیاری از بسته بندی کنندگان مواد غذایی، امروزه محصولات خود را درون پلیوفیلم که یک نوع لاستیک مشتق از پلاستیک است بسته بندی میکنند. گودیر چنین کاربردی را در سال ۱۸۵۰ پیشنهاد داده بود. رنگ لاستیکی، فنرهای ماشین، سپر قایق ها، تایر چرخ دستی، جلیقه های نجات قابل باد شدن، لباس های غواصی و دیگر نوآوری های اخیر را او یک قرن پیش توصیف کرده بود. حاصل معاملات تجاری گودیر بامجوز تولید تحت امتیاز انحصاری به طور مضحکی بد بودند. برای مثال قبل از واگذاری مجوز تولید، هر یارد با ۳ سنت فروخته می شد در حالی که بعد از واگذاری آن به سه دلار برای هر یارد افزایش یافت.
گودیر به دلیل استفاده ی غیرمجاز از پروانه ی تولیدش مجبور شد ۳۲ مورد نقض قانون را به دادستان عالی گزارش کند و تحت پیگرد قانونی قرار دهد. در یکی از معروفترین آنها که در سال ۱۸۵۲ اتفاق افتاد، وکیل او کسی نبود جز وزیر ایالت به نام Daniel Webster. گودیر مبلغ ۱۵ هزار درب Webster پرداخت تا موقتأ جامه ی وزارت را درآورد و به پرونده های او رسیدگی کند و این بیشترین مبلغی بود که یک وکیل امریکایی تا آن روز دریافت کرده بود. Webster در یک سخنرانی دو روزه در دادگاه موفق شد حکمی دائمی علیه چند تجاوز قانونی به حق انحصاری اختراع گودیر را بگیرد. این مسأله تیتر روزنامه ها شد، اما موارد مشابه را متوقف نکرد. گودیر در ثبت کاربرد مجوزهای خارجی کند بود. او نمونه هایی از لاستیک را که با حرارت و سولفور تغییر شکل داده بود و به شکل صمغ در آمده بود بدون توضیحی در مورد جزئیات آن به یک کارخانه ی تولید لاستیک در انگلیس فرستاده بود، یکی از این نمونه ها توسط توماس هانکوک یکی از معروفترین پیشتازان صنعت لاستیک در انگلستان دیده شد. هانکوک کسی بود که ۲۰ سال روی لاستیک ضد هوا کار کرده بود. هانکوک یک تکه سولفور زرد رنگ را روی سطح نمونه ی گودیر مشاهده کرد و این نمونه را در تهیه ی لاستیک ولکانیده در سال ۱۸۴۳ یعنی چهار سال بعد از گودیر به کار برد، زمانی که گودیر به دنبال کسب مجوز در انگلیس بود متوجه شد که هانکوک مجوز را چند هفته قبل از او گرفته است.
سنگین تایر با ارائه طیف گسترده ای از تایرهای صنعتی و راهسازی و مزایایی همچون ارسال رایگان تا شهر دلخواه، امکان برگشت کالا تا یک هفته، تضمین بهترین قیمت و ضمانت اصل بودن محصولات در جهت رفع نیاز معدنداران،کارخانه داران و پیمانکاران گرامی به لاستیک های مصرفی اقدام نموده است
با ما در ارتباط باشید
۰۲۱۳۳۵۴۱۶۰۸ تهران – ۰۷۱۳۸۳۸۴۴۴۴ شیراز
هانکوک به گودیر پیشنهاد کرد که سهم یکسانی در این پروانه ی ساخت داشته باشند و گودیر شکایت خود را دنبال نکند، اما گودیر به طور احمقانه ای این پیشنهاد را رد کرد و در نتیجه مبارزه را باخت. یکی از دوستان هانکوک نام این فرایند را ولکانیزاسیون گذاشت. این واژه از نام Vulcin خدای آتش رومیان گرفته شده است.
در نمایشگاههای جهانی لندن و پاریس در دهه ی ۱۸۵۰ گودیر، غرفه هایی را که از سقف تا کف کاملا از جنس لاستیک بودند، برپا کرده بود. وقتی که مجوز فرانسوی او به لحاظ فنی لغو شد و حتی امتیاز فرانسوی او قبل از اینکه بتواند صورتحسابهایش را بپردازد، از دست رفت توسط ژاندارمها دستگیر شد. او را کشان کشان به زندان بدهکاران جایی که او مثل خودش می نامید بردند و ۱۶ روز در آنجا زندانی کردند. پس از آزادی نشان صداقت را از دست امپراطور ناپلئون سوم دریافت کرد. در سال ۱۸۶۰ وقتی که گودیر مرد ۲۰ هزار دلار بدهی داشت؛ اما حق اختراع هایی که به او تعلق داشت سرانجام موجب آرامش و راحتی خانواده اش شد. اما پسر او چارلز جی. آر چیز با ارزش تری به ارث برد و آن چیز با ارزش استعداد نوآوری بود. او با ساخت ماشین آلات تولید کفش ثروت کوچکی به هم زد.
نه گودیر نه خانواده اش هیچ ارتباطی با کمپانی گودیر فعلی که به یاد او نامگذاری شده است، نداشتند. این شرکت با سرمایه ی چند میلیارد دلاری، بزرگترین داد و ستد لاستیک را به عهده دارد. تنها ارتباط مستقیم گودیر با کارخانه های مدرن لاستیک سازی گودیر در ایالت متحده، یکی از نوادگان گودیر بود که سالها پیش مدیر یکی از شرکتهای کودیر شد.
امروزه به ازای هر دو نفر که بر روی زمین زندگی میکنند یک درخت کائوچو کاشته شده است و از سه میلیون درخت شیره ی کائوچو گرفته میشود که ایالت متحده به تنهایی نیمی از آن را تولید میکند و بقیه کائوچوی مورد نیاز خود را از نفت به طور مصنوعی به دست می آورد. نزدیک به ۳۰۰ هزار امریکایی مخارج زندگی روزمره ی خود را از تولید لاستیک تأمین می کنند و سال گذشته محصولاتی به ارزش ۶ میلیارد دلار تولید کردند. این کشور تمام دستگاههای بزرگ موجود خود را مدیون آدم متعصب و شکست ناپذیری ست که ممکن بود یادش از یاد برود اما اینطور نشد.
گودیر می نویسد: “زندگی نباید با معیار دلار و سنت سنجیده شود. من هرگز پشیمان نیستم که بگویم: من کاشتم و دیگران برداشت کردند. فرد هنگامی احساس پشیمانی میکند که بکارد ولی کسی برداشت نکند”.
منبع: خبرنامه صنعت لاستیک شماره ی 45
نظر بگذارید